پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
حور نخواهم من و قصور نخواهم
شیفتهی چشم و زلف و خال سیاهم
خط غلامی ز آفتاب گرفتم
تا ز دل و جان غلام همچو تو ماهم
با همه جوری که میکشم ز نکویان
چرخ حسد میبرد به عزت و جاهم
ای که ندادی دوای درد من آخر
بهر چه خون ریختی به حال تباهم
گر چه تو خونم بریختی و برفتی
غیر محبت نبود هیچ گناهم
بندگی حضرت تو مایهی شاهی است
تا شدهام بندهی تو بر همه شاهم
به جز تو کس نشناسم
به جز تو کس نپرستم
کجا که با تو نبودم
کجا که بی تو نشستم
برگرفته از:
دیوان اشعار ناصرالدین شاه قاجار - تصحیح و تالیف: محمد باقر اعتضادی
صبح پنجشنبه های بخارا
-
به مناسبت انتشار کتاب «مخنویس پلاس: نگاهی به انسان و جهان با عینک عصب و ژن»
نوشتۀ دکتر رضا ابوتراب که از سوی نشر کرگدن منتشر شده است، دویست و پنجاه و
پنجمی...
۱ هفته قبل
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر
«دیدگاهها و نظرات شما پس از بررسی منتشر میشوند. لطفاً در ارتباط با خود نوشته نظر بنویسید و نه چیزهای دیگر. سپاسگزارم.»