شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۱
اخلاق؟... ادب؟... تربیت؟... فرهنگ؟... روحیه ورزشی؟... تواناییهای ورزشی؟... طرز حرف زدن؟... نحوه برخورد با دیگران؟... فقط یاد گرفتهاند فاتحه اعصاب مردم را بخوانند و بس!...
در همین آغاز نوشته بگویم که هدف من در این نوشته کلیگویی و همه را به یک چوب زدن نیست. قطعاً ورزشکاران بسیاری در کشورمان بودند و هستند که مردم ایشان را به خاطر اخلاق، رفتار و کارهایشان از جان و دل دوست دارند. بزرگانی چون غلامرضا تختی، پرویز دهداری، ناصر حجازی و ... این نوشته اشاره مستقیمی به گروهی است که بیشتر در بین بازیکنان فوتبال دیده میشود. کسانی که نامهایی چون قهرمان، ورزشکار حرفهای، الگو، و ... را با خود به یدک میکشند اما در واقعیت اثری از این عنوانهای پر زرق و برق در ایشان دیده نمیشود. کسانی که الکی بزرگشان کردهاند و تصور میکنند به بالاترین درجههای ورزشی رسیدهاند اما عملکردشان از هیچ نظر حرفهای نیست.
پرداخت پولهای بیحساب و کتاب، جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه در ورزش ایران، قهرمانسازی در تلویزیون، روزنامهها، مجلهها و نشریههای ورزشی و زرد، بازیکن سالاری، و ... دست به دست هم دادهاند که چنین افرادی در ورزش ایران و به ویژه فوتبال پیدا شوند که متاسفانه تعدادشان هم کم نیست. ای کاش حداقل از لحاظ ورزشی کار این افراد خوب و حرفهای بود اما اکثرشان همان را هم ندارند. مردم بازی، حرفها، رفتار و حرکات این افراد را میبینند و از خود میپرسند اینها برای چه چیزی که دارند این همه پول میگیرند؟ آیا این افراد لیاقت دریافت این درآمدهای آن چنانی و قرار گرفتن در کانون توجه رسانهها را دارند؟
لمپن بازی و لمپنیسم در فوتبال ایران مد شده است. از بازیکن گرفته تا سرمربی و همهی مسئولان یک تیم و باشگاه. این رفتار بازیکنان و مربیان تاثیر مستقیمی بر روی تماشاگران گذاشته و میگذارد و اگر بیاخلاقی در بین تماشاگران دیده میشود، بخشی از آن پیامد رفتارهای بازیکن و مربی چه در زمان مسابقه و چه بیرون از مسابقه است. مربی و یا بازیکنی که سادهترین اصول گفتار را در مصاحبهها و گفتگوهای خود رعایت نمیکند به تماشاگر تلقین میکند که تو هم مجازی که هر شعار و رفتاری را که دلت خواست در پیش بگیری. از آن جایی که بیشتر جمعیت تماشاگران از نوجوانان، جوانان، و آدمهای احساساتی و هیجانی تشکیل شده است، نتیجه کار مشخص است. نتیجه این میشود که محیط ورزشگاهها به قدری نامناسب میشود که خیلیها قید حضور در ورزشگاه را میزنند و ترجیح میدهند در چنین محیطی با چنین رفتارهایی حضور نداشته باشند.
بعد همه این حضرات به صورت اتو کشیده، شیک و مرتب در برنامههای تلویزیونی حاضر میشوند و مجری برنامه هم با آب و تاب از ایشان به عنوان «الگو»، «قهرمان»، و «ورزشکار حرفهای» نام میبرد و ایشان را بیشتر دچار توهم میکند. در مصاحبه با رسانهها به اوج میروند، خود را در بالای قلهی ورزش حرفهای میبینند و ادعای کار ورزشی فرهنگی دارند. اما واقعیت آن چیزی است که در عمل انجام میدهند و مردم میبینند و قضاوت میکنند.
عصر سه شنبه های بخارا
-
سیویکمین نشست از سلسله نشستهای عصر سهشنبههای مجلهی بخارا اختصاص
یافتهاست به بررسی کتاب واقعهی ناتمام (روایتی از سقوط قلعهی تسخیرناپذیر
الموت) نوشت...
۲ روز قبل
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر
«دیدگاهها و نظرات شما پس از بررسی منتشر میشوند. لطفاً در ارتباط با خود نوشته نظر بنویسید و نه چیزهای دیگر. سپاسگزارم.»