چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
امیرکبیر از انسان مفتخور، بیسواد، و پرادعا نفرت داشت اما به عالمان و دانشمندان عمیقاً احترام میگذاشت.
یکی از اندیشمندان زمان وی علیقلی اعتضاد السلطنه فرزند فتحعلی شاه قاجار بود. اعتضاد السلطنه کوشش میکرد تا با یافتن مدارک و منابع، شرح حال دانشمندان و عالمان ایرانی را به رشتهی تحریر درآورد. او نام کتاب خود را «نامه دانشوران» گذاشت. کتابی که هنوز یکی از منابع معتبر برای ارجاع در نزد پژوهشگران ایرانی است.
روزی اعتضاد السلطنه به نزد امیرکبیر رفت. امیر با احترام از جا برخاست و او را در کنار خود نشاند. آنگاه درباره موضوعاتی که وی در حال تحقیق و پژوهش دربارهی آنها بود پرسشهایی کرد. اعتضاد السلطنه نیز پاسخهای کافی داد. در پایان اعتضاد السلطنه به امیر گفت: خوب است مرحمتی کرده و به شاه عرض کنید که خانهای برای سکونت من مرحمت فرمایند. امیر ابروها را در هم کشید و گفت: خیلی عجیب است که در این دیار هر بیسواد بیسروپایی خود را به جایی وصل کرده و صاحب خانه و باغهای بزرگ شده است اما مرد دانشمندی چون شما هنوز بیخانه است. من این خجالت و شرمساری را کجا برم؟ لزومی ندارد که به شاه عرض کنم، خانه خودم را که تازه ساخت آن به پایان رسیده را به شما بخشیدم. بروید آنجا اقامت کنید. شاهزاده نیز با این فرمان به خانه امیرکبیر نقل مکان کرد و سالها در آنجا اقامت گزید.
برگرفته از:داستانهایی از زندگانی امیرکبیر - محمود حکیمی
امروز:وضعیت و جایگاه دانش و دانشگاههای ایران در حال حاضر برای همه روشن است. یعنی باید به حال آن تاسف خورد. کاهش میزان دانش استاد و دانشجو و جایگزین شدن رابطههای غیرعلمی و غیردانشگاهی بر محیط دانشگاهها از جمله مشکلات اصلی این بخش هستند که آثار منفی آنها بر خروجی دانشگاهها یعنی تحصیلکردگان دانشگاهی مشهود است. از طرفی نگاه تجاری به دانشگاهها و افزایش بیحساب و کتاب دانشگاهها هم معضل دیگری است. همچنین عدم حمایت و پشتیبانی کافی از دانشگاهها مخصوصاً در زمینههایی چون بودجهی پژوهشی و آموزشی. هنرمندان، پژوهشگران و اندیشمندان در جامعه امروز ما تنها هستند. علاوه بر اینکه به آن صورت حمایت و پشتیبانی نمیشوند، با موانع و دشواریهای بسیاری از هر طرف برای انجام دادن کارهای خود روبرو هستند. امروز دانش و فرهنگ ایران وضعیت خوبی ندارد، ضعیف است و هر روز ضعیفتر میشود. از مدرسه و دانشگاه گرفته تا تولید علم و چاپ و نشر کتاب. استعدادها و تواناییها به حال خود رها شدهاند و آنچه میبینیم، میشنویم، و میخوانیم فقط شعار هستند و بس.
ای کاش از «امیرکبیر» و «امیرکبیرها» کمی یاد میگرفتند... ای کاش...
8 دیدگاه:
اره واقعا اگر امیرکبیر زنده بود حتی یه دونه بهایی هم الان زنده نبود
و هیچ کس حق توهین به امام نقی(ع)نداشت
ناشناس گرامی، امیرکبیر هم اشتباه داشت و هم در بعضی از موارد سیاستهای نادرستی به کار گرفت. من هم منکر آنها نیستم. به هر حال انسانها خاکستری هستند و ما نه خوب مطلق داریم و نه بد مطلق. مهم این است که کارهای خوب بزرگانی چون امیرکبیر را یاد بگیریم و به کار ببریم و از کارهای اشتباه همین افراد هم درس عبرت بگیریم.
kheili ziba bud yeki az matlab haie webloget ro ruye pagam tu fb ba neveshtane esme webloget gozashtam
movafagh bashi
سپاس از شما ناشناس گرامی. خوشحالم که مطلب مورد پسندتان قرار گرفت. در به اشتراک گذاشتن و استفاده از مطالب این وبلاگ آزاد هستید. فقط لطفاً نام وبلاگ و پیوند (لینک) دائمی آن پست ذکر شود تا خوانندگان و بازدیدکنندگان بیشتری با این وبلاگ آشنا شوند. یا به همراه نوشته آدرس خود وبلاگ را ذکر کنید. کار آسانتر هم استفاده از دکمههای اشتراکگذاری در پایین هر پست وبلاگ است که میتوانید مطالب وبلاگ را هم با ایمیل برای دوستان خود بفرستید، هم در فیسبوک و در صفحه شخصی خودتان در فیسبوک به اشتراک بگذارید، هم به توییتر بفرستید و هم در گوگل پلاس. سپاسگزارم.
ژال عزیز، ویلاگ پر محتوایتان را میستایم.اما مایلم تاسف خود را از اشتباه خواندن عملکرد امیر کبیر در قبال فرقه بابی و بهایی بدون هیچ دلیل تاریخی و صرفا از روی احساسات ابراز دارم. من با پژوهش هایی که در کتب این فرق از قبیل اقدس و ایقان و غیره و نیز اسناد تاریخی جنگهای ایران وروس داشته ام و حاضرم در هر جایی که لازم باشد استناد بیاورم که همزمان با جنگهای ایران و روس و به قصد تضعیف جبهه داخلی این فرقه توسط پرنس دالگورکی در ایران ایجاد شد و سپس مرکزیت آن همزمان با اشغال فلسطین یه اسراییل منتقل شد که هم اکنون نیز قبله پیروان این فرق شهر عکا در اسراییل است.در صورت تمایل اسناد را ارایه خواهم داد. من قصد اهانت به هیچ فرقه و دسته ای را ندارم اما توهین کاربر ناشناس به بزرگمرد ایران زمین، امیر کبیر و امام عل النفی را نیز برنمی تابم.مسلما اگر ایشان زنده بود اجازه توهین به مقدسات میلیونها انسان را نمی داد و این یک فضیلت است نه یک اشتباه. امیدوار منعکس فرمایید
روزبه گرامی
اظهار نظر و بیان دیدگاه در این وبلاگ با رعایت اصول اخلاقی آزاد است. خدمت شما عرض کنم که اگر امیرکبیر از دیدگاه من مرد بزرگی نبود، اصلاً این نوشته را به همراه دیدگاه خودم در وبلاگ قرار نمیدادم. اگر میبینید که آن دیدگاه را منتشر کردهام، برای این است که پاسخی داده باشم و افرادی چون شما هم بیایند و دیدگاههای خودشان را بنویسند تا برای همه قابل دسترس و خواندن باشد. یعنی نظرات موافقان و مخالفان نوشته شود و قضاوت بر عهده خوانندگان باشد. قطعاً نظرات هر کدام از ما با هم متفاوت است. چه من، چه شما، و چه آن فردی که از امیرکبیر ایراد گرفته است.
اگر وبلاگی دارید و یا این تحقیق و نوشته خود را در جایی منتشر کردهاید، لینک به مطلب خود را در بخش نظرات همین مطلب بگذارید تا خوانندگان از آن استفاده کنند. لینک به همراه عنوان مقاله/تحقیق. سپاس از شما.
با درود و سلام
درخصوص نظرات آقای روزبه باید یادآور شد که دولت قاجار به اندازهء کافی ضعیف بودند و احتیاجی به تضعیف متزاید آن نبود چه که هم دربار و هم روحانیون خواستههای آنان را بدون هزینه برایشان برآورده میکردند هم در جریان جدایی هرات از ایران و هم در نتیجهء عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای. عهدنامهء ترکمانچای به تاریخ ۱ اسفند ۱۲۰۶ (۲۱ فوریه ۱۸۲۸) منعقد گشت و عهدنامهء گلستان هم به تاریخ ۱۸۱۳ میلادی بسته شد. نقش مخرب جهاد از طرف علما و روحانیون هم در تاریخ ثبت است.
این تاریخها همه پیش از ظهور حضرت باب میباشد.
امیدوارم که ایرانیان با مطالعهء تاریخ خود به حقیقت آن دست یابند تا برخی مردم را دچار بهت و افسردگی ننمایند و دلایل واقعی را خود بدست آورند زیرا که تاریخ نوشتهء ما به دلیل اعمال قدرت درباریان و روحانیون مخدوش و غیر قابل اعتماد است. و برخی افراد که امیدوارم روزبه گرامی یکی از آنان نباشند به جعل تاریخ مشغولند.
همواره شاد و موفق باشید.
گرامیان، من در این وبلاگ کاری به مذهب و سیاست ندارم. نوشتهها و دیدگاههای وبلاگ کاملاً روشن و مشخص هستند. اگر نظرات از موضوع نوشته (موضوع اصلی) خارج شوند، دیگر منتشر نخواهند شد.
ارسال یک نظر
«دیدگاهها و نظرات شما پس از بررسی منتشر میشوند. لطفاً در ارتباط با خود نوشته نظر بنویسید و نه چیزهای دیگر. سپاسگزارم.»